شبیه ایگن فاکتور است اما در درون خود نرمالسازی بر اساس اندازه را بیشتر در نظر میگیرد و بیشتر به شاخص تاثیر مقاله شبیه است. این شاخص تنها به تعداد استنادات یک مجله اکتفا نمیکند و کلیه استنادات را داری یک وزن مساوی در نظر نمیگیرد، بلکه حوزه موضوعی، کیفیت ، پرستیژ و شهرت مجله استنادکننده میتواند تأثیر مستقیم بر ارزش استناد داشته باشد. در یک بازه زمانی 3 ساله محاسبه میشود. این شاخص در پایگاه اسکوپوس قابل مشاهده است.
لینک:
https://www.scopus.com/sources
MIF: Mean Impact Factor
ضریب تاثیر متوسط مجله در یک رشته
DIF: Discipline Impact Factor
ضریب تاثیر رشته
هدف از تعیین ضریب تاثیر رشته، مطالعه اهمیت مجلات اصلی و کلیدی در یک رشته علمی به کمک مقالاتی است که در حوزه آن رشته منتشر میشود. روش محاسبه نیز مثل محاسبه ضریب تاثیر است.
این شاخص که توسط دانشگاه لایدن پیشنهاد شد میزان تأثیر استناد را با وزن دادن به استناد بر اساس کل استنادات دریافتی یک حوزه موضوعی میسنجد. بنابراین تأثیر یک استناد میتواند در یک حوزه موضوعی نسبت به یک حوزه موضوعی دیگر ارزش بیشتری داشته باشد. این شاخص در پایگاه اسکوپوس قابل مشاهده است. این شاخص از عوامل ذیل تأثیر میپذیرد:
روش محاسبه:
1- ابتدا دادههای خام برای هر مقاله چاپ شده در مجله در بازه زمانی 3 ساله محاسبه میشود. کل استنادات دریافتی مقاله بر مقالات قابل استناد تقسیم میشود (Raw impact per paper).
2- دادههای موجود در رابطه با پتانسیل مجله در دریافت استناد در دیتابیس برای یک بازه زمانی 10 ساله محاسبه میشود و سپس میانگین رفرنسهای مقالات نیز محاسبه میشود (database citation potential).
3- از تقسیم عدد به دست آمده از گزینههای یک بر دو عدد نرمال مورد نظر به دست میآید (SNIP= RIP/DCP)
لینک:
پس از مدتی از معرفی شاخص h شاخص دیگری توسط Banks ارایه شد. وی این شاخص را که ملهم از شاخص h بود شاخص h-b نامید که به کمک آن میتوان موضوعات داغ پژوهشی در هر رشته علمی را بدست آورد. در توجیه نیاز به چنین شاخصی اظهار میشود که تعیین موضوعات مورد علاقه و در دست بررسی، در دنیای پرحجم و وسیع اطلاعات، نیاز به بررسی و جستوجوی فراوان در انواع منابع اطلاعاتی دارد و وسیلههای ساده لازم است تا محققان و مخصوصا دانشجویان دورههای دکترا را در تعیین موضوعات موردبحث روز و تخصیص موضوع مناسب برای رساله خود به کارآید.
از ضعفهای شاخص اچ این است که نویسندگان تازهکار (به سبب کوتاه بودن عمر پژوهشی) را نمیتوان با نویسندگان کهنهکار مقایسه کرد. زیرا که میزان مقالات و استنادات با گذشت زمان افزایش مییابد. هرش برای مقایسه دانشمندان در مراحل مختلف دوره فعالیتشان، پارامتر m را عرضه کرد. هرش با در نظر گرفتن طول عمر پژوهشی پژوهشگر و اصلاح شاخص اچ متناسب با آن شاخص m را پیشنهاد کرد. در این صورت شاخص هرش به دست آمده را بر طول عمر پژوهشی یک محقق (از زمان اولین مقاله منتشر شده) تقسیم میکنیم.